نمونههایي از مدیریت بحران
در بين بحرانهايي که در نوع خود بينظير بودهاند و بهطور مشخص به صنعت برق مرتبط بوده است دو نمونه قابل توجه است.
نخست گردباد گلوريا (24 ساعت اول مديريت بحران، تن برگ) در سال 1985 در ايالت نيويورک است، که در خلال آن ارزش برنامه کنترل بحران بهخوبي بهاثبات رسيد. گردباد گلوريا بدترين فاجعهاي بود که تا آن تاريخ در آن ناحيه رخ داده بود. اين گردباد باعث قطع برق 750 هزار خانوار در لانگ آيلند نيويورک شد. 12000 تير برق شکست، 700 مبدل نابود شد، 85 ايستگاه برق فرعي از کار افتاد و باعث تعطيلشدن 500 محل توزيع شد. بعدها مسئولان اين شرکت اذعان داشتند: «وصلکردن برق در نيويورک از بزرگترين تلاشهاي انجام شده در تاريخ صنعت برق بود.» بهمنظور انجام اين وظيفه بسيار مشکل 1500 نيروي ماهر شرکت برق لانگ آيلند از تقريباً 35 شرکت برق ديگر در ناحيه، کمک گرفت و معاون بخش عمومي «شرکت برق لانگ آيلند» بهياد ميآورد: آنها ظرف چند روز کاري کردند که تقريباً يک قرن وقت ميبرد. اما تنها بسيج پرسنل عملياتي براي مجزاکردن و حل مشکلات تنها مسئلهاي نبود که در پيش روي اين صنعت بود. در طول 11 روز به 580 هزار تماس تلفني پاسخ دادند به 300 درخواست اطلاعات از طرف رسانهها پاسخ گفتند. پس از اينکه شرکتهاي مختلف فعاليتهاي عادي خود را از سر گرفتند و از عملکرد داخلي خود يک ارزيابي بهعمل آوردند، تغييراتي براساس پيشنهادات صورت گرفت: يک کارگاه ارتباطات و پاسخگويي در وضعيت اضطراري ايجاد شد. رئيس عمليات سيستمهاي قدرتي (برق) در کميسيون خدمات عمومي نيويورک چنين گفت:
براساس تجربياتمان در گردباد گلوريا احساس ميکنيم نياز اصلي و اوليه برنامهريزي براي مقابله با طوفان، فراهمکردن ارتباطات اثربخش با عموم مردم، رسانهها و آژانسهاي دولتي است. اين امر يک جنبه بسيار حياتي در ترميم خسارات ناشي از طوفان است که اغلب اهميت آن ناديده گرفته ميشود. آگاهي مشتري و درک تلاشهاي خدمات عمومي بههمان اندازه مهم است که کيفيت تلاش. نکته اينجاست که اگر براي مطلعکردن مردم کاري نکنيد، آنها از تلاشهايتان آگاه نخواهند شد.»
نمونه دوم بحران هواپيماربايي کراچي است که از يک سو آموزش خوب و هوشياري خدمه را ميرساند و از سوي ديگر عدم کنترل امور که منجر به اختتامي مرگبار گشت. زماني که آخرين مسافران در هواپيما نشستند، يک وانت از ايست بازرسي امنيتي گذشت. درون آن افرادي با يونيفرمهاي امنيتي نشسته بودند. آنها تروريستهاي مسلحي بودند که از پلههاي هواپيما بالا ميرفتند. خدمه پرواز با تلفن خلبانها را در کابين مطلع کردند و آنها از بالاي کابين فرار کرده وقتي هواپيماربايان به کابين خلبان رسيدند، هيچکس آنجا نبود. 400 نفر مسافر به گروگان گرفته شدند. اين وضعيت 17 ساعت بهطول انجاميد. از ساعت 30/5 صبح تا تاريکي مجدد هوا، هواپيما به يک واحد برق روي زمين متصل بود که تهويه هوا، نور و احتياجات مختلف را تامين ميکرد. اين واحد معمولاً 17 ساعت مداوم کار نميکرد. بهدليل اينکه سوخت مصرفي جايگزين نشده بود برق قطع شد. چراغهاي هواپيما خاموش و سيستم تهويه هوا از کارافتاد، هواپيمارباها پس از فريادزدن، بدون هدف تيراندازي کردند و 28 نفر کشته شدند. البته مهمات آنها تمام شد. اين نمونه نشاندهنده عدم کنترل اوضاع توسط مسئولان بود. زيرا از يکسو هيچ تلاشي انجام نشده بود از سوي ديگر درصدد برنيامده بودند با بررسي موقعيت از قطع برق که باعث تشديد بحران ميشد جلوگيري کنند. اين مسئله از سوي ديگر ميتواند نشاندهنده اهميت عمومي و همه جانبه برخي ازصنايع باشد.
از ويژگيهايي که صنعت برق را استثناييترين مورد مستعد بحران ساخته است، موارد زير باشد:
- داشتن کل جمعيت و جوامع بهعنوان مشتري؛
- وابستگي تقريباً همه صنايع و خدمات در درجات مختلف به آن؛
- داشتن خطرات ذاتي و بالقوه؛
- داشتن ساختاري باارتباط شبکهاي و اتصالات مرتبط .